آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام اسماعیل بهاری از شهدای دانش آموز شهرستان نوشهر می باشد که به همت اعضای جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : علی اصغر
تاریخ تولد : 1345/01/10
تاریخ شهادت : 1362/05/10
محل تولد : نوشهر
گلزار شهدای موسی آباد نوشهر
نحوه شهادت : بمب گذاری
محل شهادت : سرپل ذهاب
منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.
جعبه مهمات
بايگاني
- مرداد ۱۳۹۶ (۱)
- بهمن ۱۳۹۵ (۴)
- شهریور ۱۳۹۵ (۲)
آخرين مطالب
- ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۰ وصیت نامه و زندگی نامه شهید
- ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۰۰ تصاویر شهید اسماعیل بهاری
- ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۵۴ مصاحبه ها و خاطرات شهید اسماعیل بهاری
- ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۳۴ دست نوشت وصیتنامه و زندگی نامه
- ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۴ مشخصات شهید اسماعیل بهاری
- ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۹ وصیت نامه ی شهید اسماعیل بهاری
- ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۸ زندگی نامه شهید
جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
لینک سایت جنگ و درنگ
بسم اللّه الرحمن الرحیم
حدیث قدسی :
هر که طلب کرد مرا یافت و هر که مرا یافت شناخت مرا و هر که شناخت مرا دوست داشت مرا،عاشق شد مرا و هر که عاشق شد مرا من عاشق او شدم و هر که من عاشق او شدم کشتم او را و هر که را من کشتم خون بهای او گردن من است و هر که خون بهای او گردن من است من خون بهای او هستم.
سلام به پیشگاه ولی عصر یگانه منجی عالم بشریت و سلام بر نائب بر حقش امام خمینی دامه برکاته و سلام بر حسین شهید سرور مجاهدین اسلام و با سلام به پیروان خط امام.
من بر اساس رسالت و مسئولیتی که حس نمودم در راه اللّه و برای پاسداری و حراست از انقلاب کبیر اسلامی که خونبهای هزاران کشته و مجروح است به جبهه عازم شدم و به جنگ علیه ضد خدا پرداختم.
این حقیر گام نهادن در این مسیر خدایی را یک فریضه می دانم و در این راه اگر دشمن را شکست دهیم و اگر به ظاهر شکست بخوریم باز هم پیروزیم و افتخار برای من و شما است که در این راه به درجه ی شهادت می رسیم و مایه شکر است دشمن بداند که ما عاشقان شهادت تا دمار از روزگار آمریکا و اطرافیانش در نیاوریم ساکت نخواهیم نشست .
خدایا تو خود جان داده ای و جانم را خواهی گرفت . مرا در صراطی گذار که هیچگاه در لحظه ی جان دادن غفلت نخورم حدایا مرا نعمت داده ای که من نه قدرش را دانستم و نه لیاقتش داشتم . پس به من زمانی عطا کن که سپاسگزار تو باشم .
ای پدر عزیز و مهربانم ،امیدوارم که برای از دست دادن من غصه و افسوس نخورید که شهادت حد تکامل یک انسان است و انشاءالله آماده ی از دست دادن بقیه ی فرزندان خود در راه خدا باشید و تو ای مهربان مادر که بعد از خدا مهربان ترین و عزیزترین موجود نزد من پدر و مادرم هستید و به من درس آموختی که پای خود را جای پای حسین بن علی (ع) گذارم وچه کشته شوم و چه زنده برگردم ، مادر ، برای تو افتخار بزرگ است .
مادرم ، هرگونه افسردگی و ناراحتی شما مطمئنا باعث عذاب روح من میشو د. مادرم ، من پسر خوبی برای شما نبودم و امیدوارم که انشاءالله مرا ببخشید .مادر جان ، در دنیا به هیچ چیز دل نبستم و نخواهم بست و اگر زنده ماندم همیشه یک راه انتخاب خواهم کرد و آن یک راه ، راه الله ، شهادت ، ایمان و یکتا پرستی است .
در آخر از دوستان و آسنایان می خواهم برای پاسخ خون شهدا حجاب اسلامی را حفظ کرده و پیرو این پیر جماران ابراهیم زمان باشند .
یا بقیه الله ارواحنا الفدا
از خون سرخ ما تا حکومت سبز مهدی (عج)
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته
به نام خدا
زندگی نامه شهید اسماعیل بهاری
هفده سال قبل در گوشه ای از شهر تهران در عید بزرگ مسلمانان (عید قربان) ذبیحی دیگر چشم به جهان گشود و به همین علت و مناسب این گل شکفته شده اسماعیل نام گرفت .
شهید اسماعیل بهاری در خانواده ای کاملا مذهبی و کارگری تحت سرپرستی و تربیت پدر و مادری متعهد و دلسوز رشد یافت . وی در سن هفت سالگی به نوشهر عزیمت کرد و در روستای موسی آباد زندگی پر بارش را آغاز نمود . دوران ابتدایی را در دبستان محل زندگی اش گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به مدرسه امیر کبیر نوشهر رفت . وی هرگز در فعالیت های مختلف استعمارگونه طاغوت شرکت نکرد که این حالت برای مدیر آن زمان مدرسه قابل تحمل نبود و چندین بار او را تهدید به اخراج کرد ولی این شهید بزرگوار کماکان مخالفت خود را با طاغوت و فعالیت هایش ادامه داد که منجر به درگیری او با مدیر مدرسه شد و از مدرسه فرار کرد . پس از پیروزی انقلاب، رشته کشاورزی را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد . با شروع جنگ تحمیلی وی نیز مانند خیل عظیم جوانان ایران برای رفتن به جبهه ها به مراجع مربوطه رجوع کرد ولی به خاطر ضعف بدنی و کوتاهی قد و کمی سن جواب نه را می شنید ولی او ناامید نشد با اراده راسخ تر و محکم تر برخواسته اش پافشاری می کرد تا اینکه موافقت مسئولین را جلب کرد و عازم جبهه های حق علیه باطل شد . فعالیت های رزمی او در جبهه به حدی چشم گیر بود که تحسین همگان را برمی‌انگیخت و در این مدت کوتاه چهاربار به جبهه رفت ولی لطمه ای به درسش وارد نشد .
از خصوصیات اخلاقی این شهید بزرگوار این بود که آن چنان منائت طبع و وقار در برخوردش دیده می‌شد که در همان مرحله اول انسان را به خود جذب می‌کرد . همواره به فکر خانواده‌های فقیر و مستمند بود .
او عاشق شخصیت‌های مذهبی و در رأس آن شهید مظلوم بهشتی و یارانش بود و آن‌ها را به خاطر مرام و ایده شان دوست می‌داشت .
در انجام فرایض دینی سخت کوشا بود و از همان دوران کودکی نماز می‌خواند ودر سن 8 سالگی 16 روز را روزه گرفت و همواره نماز را اول وقت بجا می‌آورد . او در سومین باری که به جبهه رفت وارد واحد اطلاعات و عملیات شد که در پی مأموریتی از ناحیه کمر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و مجروح شد – او عاشق دعا و نیایش و تأکید زیادی به برپایی دعای کمیل داشت و همواره نماز شب می‌خواند . او کمتر حرف می‌زد و بیشتر سعی می‌کرد بشنود و استفاده کند در بین دست نوشته‌های این شهید این جمله زیبا به چشم می‌خورد که : شهید عزادار نمی‌خواهد ، شهید پیرو می‌خواهد .
در اواخر ماه مبارک رمضان برای چهارمین بار عازم جبهه شد . قبل از رفتن ساعتی را با مادرش خلوت کرد و به او گفت اگر من شهید شدم سه نشانه در بدن دارم : اول اینکه دندان جلوی من شکسته است . دوم اینکه مهره ی کمرم بر اثر اصابت ترکش مجروح است . و سوم اینکه انگشتری را به مادش نشان داد و گفت این برای من است .
و بعد خداحافظی از خانواده به سوی جبهه عازم شد و در واحد اطلاعات دشت قصر شیرین مشغول خدمت شد و هنوز 24 ساعت از خدمتش نمی گذشت که شبانگاه دهم مرداد سال 62 در حین انجام مأموریت شناسایی در نزدیکی خط مقدم دشمن در داخل میدان مین زیر آتش گلوله‌های دژخیمان بعثی قرار گرفت و بر اثر انفجار مین بدن مطهرش تکه تکه شد و از پیکر آن جوان رعنا و زیبا جز نیم تنه بالایی که آن همه سوخته شده بود چیزی باقی نماند . و بدین ترتیب جوان دیگری از فرزندان امام خمینی (ره) و از پیروان امام حسین (ع) که مردانه برای بقای اسلام و انقلاب جنگیده بود به دیدار حق شتافت .
روحش شاد و یادش پرگوهر باد .